[۱۲۰ ص. مصور (رنگی)]. تهران: قدیانی
گروه سنی ذکر شده در کتاب: ب، ج.
مأخذ کتاب: کلیله و دمنه
نویسنده در صفحهی عنوان، کتاب مأخذ را ذکر کرده است.
مشخصات ظاهری: ۱۲ ص، مصور (رنگی)
۳-۴-۳-۱- خلاصهی داستان
دستهای از فیلها در سرزمینشان با آرامش زندگی میکنند، اما وقوع خشکسالی و در نتیجهی جستجوی آب، آنها را به سوی چشمهای میکشاند که محل زندگی خرگوشها است. در هجوم فیلها به چشمه، عدهی زیادی از خرگوشها زخمی و آواره میشوند. آنها خوب میدانند که توان مقابله فیزیکی با فیلها را ندارند؛ بنابراین پیروز، شخصیت اصلی داستان، بر آن است تا با به کارگیری خرد و تدبیر، چشمه را از فیلها پس بگیرد. او در شبی مهتابی، نزد سلطان فیلها میرود و با معرفی کردن خود به عنوان فرستادهی ماه، به او میگوید که چشمه متعلق به ماه بوده و او از حضور شما در آنجا، خشمگین است. سلطان فیلها که شگفتزده شده است، به سوی چشمه میرود و خرطومش را در آب میزند. ناگاه تصویر ماه به لرزه در میآید و او به تصور اینکه ماه عصبانی شده است، میترسد و با یارانش چشمه را ترک میکند.
۳-۴-۳-۲- تطبیق متن بازنویسی شده با متن اصلی
الف. بخشی از متن بازنویسی شده
«ماه میگوید، حیوانی که قوی است نباید به حیوانهای کوچک و ضعیف ظلم کند و به قدرت خود مغرور شود. همین قدرت ممکن است سبب نابودی و بدبختیاش شود. و تو ای فیل بزرگ، خود را از حیوانهای دیگر برتر و قدرتمندتر میدانی. به غرور و خودخواهی افتادهای.» (شیخی، ۱۳۸۹: ۳۲)
ب. بخشی از متن اصلی
«هر که فضل قوّت بر ضعیفان بیند، بدان مغرور گردد، خواهد که دیگران را اگرچه از وی قویتر باشند دستگرائی کند، هر آینه قوّت او راهبر فضیحت و دلیل هلاک شود. و تو بدانچه بر دیگر چهارپایان خود را راجح میشناسی در غرور عظیم افتادهای.
دیو کآنجا رسید سر بنهد | مرغ کآنجا رسید پر بنهد | |
نرود جز به بدرقه گردون | از هوا و زمین او بیرون.» |
(منشی، ۱۳۸۶: ۲۰۵- ۲۰۴)
۳-۴-۳-۳- روش خلق اثر
این داستان در لابهلای حکایت فرعی «مرغان که میخواستند بوم را امیر خویش کنند» باب بوف و زاغ نقل شده است.
بازنویس عنوان را از «ملک پیلان و خرگوش» به «چشمهای که مال ماه بود» تغییر داده است که قدرت تأثیر آن به مراتب بیشتر از حکایت مأخذ است. در واقع چنین عنوانی، کودک را به سرعت درون داستان میکشاند و او از خود میپرسد مگر میشود ماه، صاحب چشمه باشد.
بازنویس در این اثر، هیچگونه تغییری در اصل و محتوای داستان صورت نداده و حتی در مواردی، متن مأخذ را بدون هیچگونه کم و کاست و البته به زبان ساده نقل کرده است و در واقع یک بازنویسی ساده ارایه میدهد.
او با توصیفاتی که شامل توصیف زندگی و روحیات شخصیتها است، به ویژه در آغاز داستان، امکان حضور فعال کودک را فراهم کرده آنها را با شخصیتها آشنا میکند:
«روزی بود، روزگاری بود. جنگلی بود سرسبز و پر آب و علف. در این جنگل گروهی از فیلها زندگی میکردند، فیلهای بزرگ و کوچک. فیلها، علفهای آبدار را میخوردند. به چشمهها میرفتند و خرطومهای بلندشان را پر از آب میکردند. به سر و تنشان آب میپاشیدند و فیل کوچولوها هم، با هم آب بازی میکردند.» (شیخی، ۱۳۸۹: ۲۶)
کار شیخی تنها یک بازنویسی ساده از متن اصلی است.
تصاویر کتاب نیز، پا به پای متن به یاری کودک آمده و جذابیت و تأثیر داستان را بیشتر کرده است.
۳-۴-۳-۴- عناصر داستان
– پیرنگ
داستان هر چند کوتاه است، اما روابط علی و معلولی بین رویدادها به آن نظم خاصی بخشیده است:
فیلها به سبب کمآبی و گرما از سرزمینشان کوچ میکنند. از طرفی خرگوشها به دلیل آوارگی و گلآلوده شدن آب چشمه از آمدن فیلها ناراحت و ناراضی هستند. پیروز دست به تدبیر میزند؛ زیرا میداند با قدرت نمیتوان با فیلهای غول پیکر مبارزه کرد. او در شبی مهتابی نقشهاش را به اجرا در میآورد؛ زیرا انعکاس تصویر ماه در آب چشمه، جزء اصلی نقشهی پیروز است. سلطان فیلها با جنبش عکس ماه در آب، تصور میکند که ماه عصبانی شده است و به همین دلیل فرار میکند.
اکنون عناصر طرح به کار رفته در داستان، بررسی میشود:
داستان با توصیف زندگی فیلها و جنگلی که در آن زندگی میکنند شروع میشود. (در حکایت مأخذ، نویسنده از همان آغاز با ذکر وقوع خشکسالی، به سراغ اصل مطلب میرود؛ بدون هیچگونه توصیف و یا مطلبی اضافه، اما بازنویس با توصیفاتی که از زندگی فیلها قبل و بعد از وقوع خشکسالی ارائه میدهد، به داستان جذابیت بخشیده است).
منبع فایل کامل این پایان نامه این سایت pipaf.ir است |